باران که می بارد تو می آیی ، باران گل، باران نیلوفر
باران مهر و ماه و آئینه ، باران شعر و شبنم و شبدر
باران که می بارد تو در راهی ، از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز ، با ابر و آب و آسمان جاری
غم می گریزد، غصه می سوزد ، شب می گدازد، سایه می میرد
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد ، تا شعر باران تو می گیرد
از لحظه های تشنه ی بیدار ، تا روزهای بی تو بارانی
غم می کشد ما را و می بینی ، دل می کشد ما را تو می دانی
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۹/۰۹/۱۳ ساعت 1:8 PM توسط ღ دریچه ღ
|

پرواز کن اشیانه از توست